پیوند ها
چت باکس
دیگر موارد
آمار وب سایت
آمار مطالب کل مطالب : 36کل نظرات : 0 آمار کاربران افراد آنلاین : 1تعداد اعضا : 0 کاربران آنلاین آمار بازدید بازدید امروز : 1باردید دیروز : 0 بازدید هفته : 38 بازدید ماه : 2 بازدید سال : 104 بازدید کلی : 6205 |
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
در غارِ حراعید مبعث- 27 رجب محمّد(ص) با خدا هر شب، دعایی تا سَحَر دارد وَ در غارِ حَرا گویا، نگاهی تازه تر دارد تمامِ عمرِ خود هر دم، به دنبالِ خدا بوده خدا از اوّلِ خلقت، بر او گویا نظر دارد میانِ بی خدایی ها، همیشه با خدا بوده نگاهِ دلکشش دائم، زِ غیرِ او حذر دارد چو ابراهیمِ پیغمبر(ع)، بنوشد شربتِ ایمان برایِ رفعِ شَرِّ بُت، زبانی چون تَبَر دارد زِ شرک و بت پرستی ها، بجوید راهِ بیزاری که شمشیرِ خداجویی، همآره بر کمر دارد وَ آغوشِ حَرا هر دم، برای مردِ حق باز است چرا که شورِ شیدایی، وَ یا شوقی دگر دارد میانِ دشت و صحرا او، به چوپانی بپردازد هر آنچه بیند از یارش، به قلبِ او اثر دارد شبانگاهان نمی خوابد، مبادا لحظه ای بی او برای عاشقی با حق، عجب شور و شرر دارد پرستش می کند حق را، به طرز و گونه ای دیگر نمی دانم چه شیدایی، از این برتر به سر دارد ملیح و خوش قد و قامت، خوش اخلاق و حلیم است او کلامِ نغز و دلجویش، عجب شهد و شکر دارد چه شیرین و چه شوق انگیز، عجب ماهِ دل آرایی برایِ دیدنِ رویش، همه عالَم بصر دارد دمی در خلوتِ احمد(ص)، ندا از سویِ حق آمد خلاصه این همه خوبی، شبِ بعثت ثمر دارد نخوانده درس و مشقی را، نشد زیر و زِبَر از بَر ولی در تابِ گیسویش، جهان، زیر و زِبَر دارد چو شد والاترین بنده، برایِ فرصتِ آخر صِراط مستقیمِ او، عجب خوف و خطر دارد شده مکّه چه نورانی، طلوعِ شمسِ حق گشته چه راهِ حق شده روشن، چه فیضی این حَجَر دارد بیا ای چشمۀ رحمت، مرا هم شست و شویی ده به یُمنِ این سَحَر باران، به شورستان گذر دارد تعداد بازدید از این مطلب: 17
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
گنجِ پنهانِ خداشهادت – 25 رجب – 1/1/1399گفته اند آقا شما، رنجِ فراوان دیده ایگه سیه چالِ عدو، گه کنجِ زندان دیده ایآن چنان زنجیر و غُل، با استخوانت شد یکیگوئیا هر لحظه دوزخ را ، به چشمان دیده ایآن قَدَر رنج و ستم با، تازیانه خورده ایبَدسِگالیِّ عدو، با زجر و حرمان دیده ایمن امیدم، زجرِ دشمن باشد از تیغِ خداهر چه سختی را شما، از دستِ عدوان دیده ایآرزو دارم ببینم، با دو چشمم رنجشاندر همین دنیا شکنجه، آنچه با جان دیده ایمن بمیرم از غمت، ای گنجِ پنهانِ خدااز چه رو تو این همه، حرمان و هجران دیده ایزَندیِ شاهِک الهی بشکند دستش، که تواز ستم هایش چنین، زجرِ فراوان دیده ایتا اَبَد آتش بگیرد، قبرِ هارون الرّشیدچون که از جُورَش مداوم، کامِ عطشان دیده ای تعداد بازدید از این مطلب: 25
برچسبها:
شهادت امام موسی کاظم(ع) ,
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
أُمُّ المَصائِب وفات- 15 رجب 1441- سه شنبه 20/12/1398 أُمُّ المَصائِب عاقبت، تا بیکران رفت همچون ستاره، تا فرازِ آسِمان رفت در جنّة المأوی، همه در انتظارش سویِ حسین و فاطمه، آرامِ جان رفت کوهِ فضایل بود و، زینت بر علی شد در نورِ مولا ذرّه گشت و، از جهان رفت همچون خدیجه جدّه اش، خوشرو و زیبا دنیا نباشد جایِ او، تا بیکران رفت هم عابده، هم عارفه، هم فاضله او بس کامله، بس عالمه، تا نزدِ جان رفت اهلِ تهجّد دائماً، در ذکرِ ایزد خشنود و راضی، تا سرایِ جاودان رفت از بس صبوری کرد و، طاقت بر دلش بود مردانه چون حیدر، کنارِ کاروان رفت با خطبه هایش، یادِ مولا زنده گردید بس آبِرو با خطبه اش، از ظالمان رفت گویی که زهرا و فدک، در خطبه اش بود آه از لبِ هر غافلی، آتشفشان رفت در کربلا و کوفه و، شام و مدینه با صبرِ بی حد همرهِ، این خانِدان رفت چون مادری بر، خانِدانِ عصمتش بود صد آه و افسوس و فغان، آن مهربان رفت ای عمّه جان، ای شافعه بر جمعِ شیعه طاقت دگر زایل شد و، از قلبمان رفت بهرِ فرج، دستِ توسّل برفرازیم ما را دعا کن، طاقت و صبر و امان رفت امّیدِ دل ها گر بیاید، تو می آیی از تن توان، از دل امان، از کف زمان رفت تعداد بازدید از این مطلب: 22
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
سایِبانِ رحمتِ معصومه ولادت- 1 ذی القعده 1429 –جمعه 10/8/ 1387 قم حریمِ حضرتِ معصومه است سایِبانِ رحمتِ معصومه است بانویِ صبر و عفاف و عاطفه نامِ زیبایش چو مادر فاطمه عندلیبانِ غزلخوان در نوا نغمه می سازند بهرِ آشنا سرزمینت، خاکِ پاکِ جنّت است جایِ امّید و، حریمِ رحمت است خواهرِ مولا علی، موسی الرّضا عاشقِ ایمان و، علمیّ و، خدا دخترِ موسایِ کاظم، فخرِ دین آشنایِ علم و ایمان و یقین ای فدایِ رویِ ماهت، اَلسَّلام جانِ ما محوِ نگاهت، اَلسَّلام دختری از نسلِ آب و آینه سایِبانِ رحمتت، بهرِ همه گر شفایِ قلبمان، در دستِ توست هر چه خواهی جملگی دربستِ توست ما فدایِ آن حریم و درگهت عاشقِ دیدارِ رویِ چون مَهَت یک نظر کن بر دلِ ما، آشنا تا تمامِ دردِمان، یابد شِفا تعداد بازدید از این مطلب: 94
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
«شعور شعر»لطف ها اندر کلامم ریختی شعر را با جان من آمیختی با شعور شعر کردی شاعرم بر لبانم شکرِ خود آویختی «باب توسّل»
لب دريا و آغازِ تغزّل به دستان تو كردم من توكّل مكن هرگز جدا از دامنِ خود سرِ ما را، تو اي بابِ توسّل
«فيضِ بيكران »
دمي ما را به درگاهت اَمان ده به ما هم راهِ عشقت را نشان ده بنوشان از ميِ وصلت به كامم مرا توفيقِ فيضِ بيكران ده
«زبانِ عشق»
تو گفتي راهِ عشقت بازِ باز است زبانِ عشقِ ما راز و نياز است نيازِ من شده از حد فزونتر خدايا كِي زمانِ آن نماز است تعداد بازدید از این مطلب: 71
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
سوگِ قلبِ عالمِ امکان شهادت- 16/3/97- بیست و یکم ماه رمضان امشب دلی شکسته به دستم، بیا ببین از غصّۀ زمانه شکستم، بیا ببین در سوگِ قلبِ عالمِ امکان، امام علی من غصّه دار و غمزده هستم، بیا ببین مردی که ناکسان نتوانند به جز نماز فرقش میانِ سجده شکستند ، بیا ببین با یادِ نامِ تو، نَفَسم، حبسِ این قفس من میگسارِ جامِ اَلَستم، بیا ببین یک جورِ دیگری به تو وابسته ام، علی از غیرِ تو، که دیده ببستم، بیا ببین در کُنجِ با صفایِ نجف، فارغ از خودم یک لحظه، بی هوا، بنشستم، بیا ببین گاهی برای از تو سرودن، توان کم است با تو، زِ هر چه غیرِ تو رَستم، بیا ببین افسارِ نَفس و، دستِ دل و، دامنِ علی با ذکرِ تو زِ همّه گسستم، بیا ببین گویی که غرقِ یادِ خدا، فَرقِ لاله گون من جامِ پُر زِ خونِ دل هستم، بیا ببین از تو نمی توان، سخن از انتها زدن با جرعه ای زِ وصلِ تو مستم، بیا ببین یک قطره از محبّتِ تو، بحرِ عافیت از دوزخم به مِهرِ تو جَستم، بیا ببین
تعداد بازدید از این مطلب: 44
برچسبها:
شهادت حضرت امیر المؤمنین، امام علی ,
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
شمسِ عالم آرا ولادت-1397-15 ماه رمضان امامِ مجتبی، آمد به دنیا وجودش همچو شمسی عالَم آرا دلِ گمگشته ام، از طلعتِ او دُرِ او، از دلِ دریا، هویدا ***** شُدی معشوقِ عالَم، یا حَسَن جان شُدی محبوبِ خاتَم، یا حسن جان فدایت ای تمامِ هستیِ من شدی مطلوبِ آدم، ای حسن جان ***** چنان ماهی که، تابد بر مدینه به قلبِ عاشقان، دادی سکینه نگارِ من، کریم و بی نظیری! جمالِ یوسفی، خُلقت کریمه ***** تو ماهِ چهارده، شرمنده کردی جهان از لطفِ خود، آکنده کردی به تسبیحِ امامت، تا نِشَستی گلوبندِ فَلَک، زیبنده کردی ***** تو فرزندِ دو تَن، معصومِ پاکی نزولِ قدرِ عالَم، بهرِ خاکی برادر، بر شهیدِ کربلایی چو خورشیدی، پس از رفعِ مُغاکی ***** به صلحِ خود، شجاعت را نمودی نترسیدی زِ طعنه، لب گشودی به حُکمِ ایزدی، تا سر نهادی تو شعرِ مُخلِصِ حق را سُرودی ***** تمامِ آسِمان ها، شاد و مسرور فَلَک از دیدنت، شادان و مغرور شبیهِ مصطفی، آمد به دنیا جمیل و محسن و، آقا و مبرور ***** بیا آقایِ پُر فیض و کرامت ببخشا بر همه عالَم، درایت به روز مرگ و، در هنگامِ محشر نما بر شیعیانِ خود، شفاعت ***** تعداد بازدید از این مطلب: 40
برچسبها:
ولادت کریم اهل البیت امام حسن مجتبی ,
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
فرزندِ امامِ عسکریولادت – 15 شعبان1441- 1399بی تو دلِ ما، به غم نشستهکشتیِّ زمان، زِ هم گسستهای مهدیِ، صاحبِ زمانهما منتظرانِ، یک نشانهبشکسته دل و، سپیده موئیمردِّ قَدَمت، کجا بجوییممیلادِ تو، بی حضورِ رویتمستی نَبُوَد، به جز سبویتعمرِ همگان، به حسرتِ تولب تشنه شدم، به شربتِ توما منتظرانِ یک ظهوریمچشمی به تو و، به یک عبوریمآقا تو بیا، که دل غمین شدغم بر دلِ تنگِ ما، وزین شدآقا تو بیا، جهان فسرده استدل هایِ همه، چو جانِ مُرده استسالی نَبُوَد، شده هِزارانتو گلشنی و، همه هَزارانهم کُنیه و، نامِ خاتمی تومحبوبِ، تمامِ عالَمی توفرزندِ امامِ عسکری کو؟نادیده نموده دلبری کو؟ما منتظرِ ذخیره اللهتا آن که رسد، بقیّه اللهدیگر حرم و، مدینه خالیستباز این سرِ من، به چه خیالیستگویی که، فضا شده مهیّاتا این که، نظر کند به دنیادلتنگِ، حریمِ کبریاییمدلتنگِ، مدینه، کربلاییمدلتنگِ نجف، وَ سامراییمدلتنگِ بقیع و، در صفاییمدربِ همه جا، چه بسته گشتهدل ها چه غمین و، خسته گشتهگویی که تقاصِ، ظالمان رامحرومیتِ، خلقِ جهان رالب تشنۀ دیدارِ تو جان هاهر لحظه به پندارِ تو جان هاهر لحظه، دعایِ ما همین شداز هجر تو، دیده ها غمین شدبس کن وَ دگر، بیا عزیزمتا کی قطراتِ، غم بریزم؟در هجرِ تو، عمرِ ما تمام استبرخیز و بیا، دگر قیام استجشنِ تو، بدونِ تو چه گویم؟تا کی زِ تو، صد نشانه جویم؟جانا، شَه و صاحب الزّمان کو؟آن غایبِ، چشمِ شیعیان کو؟همراهِ مسیحِ مریم آیدکِی منتقمِ، محرّم آید؟ماهی زِ کرانه، می دمد، کی؟خورشیدِ زمانه می دمد، کی؟چشمم به درِ زمانه خشکیدهر لحظه، سرشکِ غم بغلتیدمنجی تو بیا، بده نجاتمدر عیدِ خودت، بده براتمبا آمدنِ تو، در بیابانصد غنچه دَمَد، به باغ و بستانای گل تو بیا، بهارِ ما شودر این همه غم، قرارِ ما شوای نرگسِ تو، همه امیدمبا آمدنت، بده نویدمبا آمدنت، جهان شود شادآخر شود این، فغان و بیدادای ماهِ زمانه، رخ بتابانرویِ خوشِ خود، به ما نمایانتعداد بازدید از این مطلب: 148
برچسبها:
حضرت ولی عصر ، صاحب العصر و الزمان، حضرت مهدی ,
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
أخترِ رابعولادت – 5 شعبان – 1399از طرفِ چمن، شاخِ تری آمده ما رابر تاجِ فَلَک، چون گُهری آمده ما رازینت شده زو، کاخِ عبادت به سجودشبر باغِ ولاء، خوش ثمری آمده ما راباران زده و، پنجم شعبان به تلألوصد شبنمِ گل، در سَحَری آمده ما رادر منزلِ مولا چه خبر؟ هلهله بر پانوری زِ سماء، حور و پری آمده ما راشادان همه و، اخترِ رابع بدرخشداز خانۀ دین، گل پسری آمده ما راخندان دو لبِ ، پاکِ حسین ابنِ علی شدزیرا که علیّ ابن حسین، چون قَمَری آمده ما رادر مصحفِ ذکرش بنگر، راه بقا رازیرا که صحیفه، اثری آمده ما راخواریم و گِلیم و، به گُلِ رویِ تو چون خاربر تلخیِ کامم، شِکَری آمده ما رادر کورۀ داغِ بشریّت، چه سرشته؟به به که چه فخرِ بشری آمده ما را!در معدنِ ایمان، به تلاشند و به کوششگویی که چه سیمینه زری آمده ما راای شمس و فَلَک، ماه و ستاره چه بگویم؟!پُرجلوه تر از، هر هنری آمده ما راقُمری بنوازد به چمن شعرِ روانیچون موجِ روان، شور و شری آمده ما رایکتا به عبادت، به سجود و به صلابتاز عیب و بدی، گشته بَری آمده ما راامّیدِ من اینست، که در موت و حیاتممحبوبِ دلم، در گذری آمده ما رامحتاجِ نگاهم ، که زر از خاکِ من آیدبر مورِ سلیمان، نظری آمده ما رابی نورِ شما، نورِ بصیرت زِ همه رفتاز خاکِ تو، کحلِ بَصَری آمده ما رابر خاکِ بقیعت، چه شود بوسه زنم من؟حسّی پُرِ از نغمه گری، آمده ما راتعداد بازدید از این مطلب: 169
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
در بارگاهِ شاهِ دین ولادت- سوم شعبان1439- جمعه31/1/1397 مولا حسین ابن علی، امشب ولادت می شود گویا به عالم هدیه ای، والا کرامت می شود غم را کناری زن بیا، تا طبلِ شادی بَرزنم دنیا زِ حُسنِ رویِ او، وه با سعادت می شود نورِ رُخَش در هر کجا، دارد تلألو، چون گُهر خونِ خدا بر دامنِ، زهرا عنایت می شود عشقِ حسین ابن علی، شوری به جان ها می دهد هر بیدلی در آخرت، با او شفاعت می شود در کربلایِ یادِ او، لبخند و اشک و ناله ها حتّی زِ رأسِ بی تنش، قرآن تلاوت می شود از بس کَرَم دارد بدان، عفوش همه شامل شَوَد در بارگاهِ شاهِ دین، نادم ضمانت می شود خون و سر و جان و تنم، باشد فدایِ راهِ او هر خار و خَس با نامِ او، بَس با لیاقت می شود ما در کمندِ زلفِ او، او در کمندِ زلفِ حق با نامِ مولایم حسین، هر کس هدایت می شود مولا علی خرسند از او، احمد زند لبخند از او امّا کنارِ خنده ها، اشکی روایت می شود قربانِ سالاری شوم، وَز بهرِ دین قربان شود بینِ شهیدان قسمتش، فخر و سیادت می شود تعداد بازدید از این مطلب: 205
برچسبها:
امام حسین ,
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. Powered by : VistaBlog |
درباره وبگاه
از سن 20 سالگی به سرودن شعر پرداختم. دارای مدرک کارشناسی الهیات و معارف اسلامی و کارشناسی ارشد علوم نهج البلاغه می باشم.تمام اشعارم مذهبی هستند. تا کنون هجده اثر به آستان دوست تقدیم شده است.در سال 1379 کتاب مجموعه غزلیات« کوثر ولایت» از بنده به چاپ رسیده. در سال 1398 و 1399 مجموعه سروده های « خلوتکدۀ عشق الهی» و « شمس رسالت» و « امیر ولایت» و « مادر ولایت » و « کریم ولایت » و « سید الشهداء ولایت » و «دختران ولایت» و « سید الساجدین ولایت» و « باقر العلوم ولایت» و « صادق ولایت» و « کاظم ولایت» و «شمس الشموس ولایت» و « جواد ولایت» و « هادی ولایت» و « زکی ولایت» و « وارث ولایت» و « خاندان ولایت» به لطف الهی ، به چاپ رسیده است. خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|