پیوند ها
چت باکس
دیگر موارد
آمار وب سایت
آمار مطالب کل مطالب : 36کل نظرات : 0 آمار کاربران افراد آنلاین : 1تعداد اعضا : 0 کاربران آنلاین آمار بازدید بازدید امروز : 8باردید دیروز : 0 بازدید هفته : 9 بازدید ماه : 31 بازدید سال : 75 بازدید کلی : 6176 |
نوشته شده به دست سیده فرزانه رضوانی نژاد
بمان عزیزِ دلم 25/7/1402 درباره واقعه حملۀ اسرائیل به بیمارستان المعمدانی فلسطین دل هایِ خلق، خانه یِ درد است، عزیز دلم هوایِ واقعه سرد است، عزیز دلم زِ بغض و کینه پُرَم، گریه می رسد فریاد هر آنچه می شِنوم، سوزِ ناله است، ای داد چقدر ظلمِ فراوان، چقدر آتشِ جنگ چقدر آتشِ کینه، چقدر موشک و سنگ نمی توانم از این غصه بگذرم لختی چه لحظه هایِ نفس گیر و موقعِ سختی به زخمِ دل نمک از، هر کنار می ریزند وَ ابرهایِ دُژَم، اشکبار می ریزند چه صبر داده خدا ، بر دلِ غریبِ شما چه غربتی است در این، خطّه یِ عجیبِ شما جهان نشسته کنار و، نمی کند کاری درنده گشته سگِ، هارِ پاره افساری دو چشمِ طاقتِ خود بسته ام ، ز بی خوابی نبیند این همه تصویرِ، تابِ بی تابی چقدر سخت بُوَد، طفلِ سالمت بکشند چقدر سخت بُوَد ، بدر و قاسمت بکشند چقدر سخت بُوَد، یک شبه تمام شوی چقدر سخت بُوَد، همرهِ قیام شوی تمامِ طایفه ات، زیرِ خاک خوابیده تمامِ شب دلِ تو، بی حساب باریده نه هفته ،که هشتاد سالِ ناقابل هنوز طفلِ قیامت، نگشته است کامل به صبر و طاقتِ تو، غبطه می خورم جانم زِ یک تلنگرِ این حادثه، گریزانم هنوز در تپش است، قلبِ تو به ناچاری هنوز خونِ تو، در کلِّ این فضا جاری هر آنچه دشمنِ تو، داشته رو کرده برای کشتنِ تو ،هر چه بوده آورده بمان عزیزِ دلم، ماندنی تویی به جهان بمیرد او که تقلّا کند، به فصلِ خزان اگر چه برگ و بَرَت را، کلاغ ها بُردند اگر چه جان و تنت را، به غصه آزردند اگر چه قدسِ شریفت، به غصه خو کرده اگر چه جانِ تو دژخیم، در گلو کرده اگر چه رحم نکرده به طفل بیمارت اگر چه بمب فرستد، به جسم تبدارت اگر چه جسم تو را ،در عذاب می خواهد اگر زوال تو را، بی حساب می خواهد اگر که تشنه و گشنه، اگر به تاریکی برای یاری تو،نیست راهِ باریکی دلم کبابِ تو و گریه می کنم هر شب ز اوجِ این همه غم، جان من رسیده به لب غروب کرده ستم، تارِ مویِ باریک است به نصر و فتح بخوانم که، فجر می تابد وَ دیوِ خوف و ستم، زیرِ خاک می خوابد رسیده مژده که آید، زوالِ اسرائیل نه سِحر و وِرد رسد، بر نجاتِ اسقاطیل فرو شود به سَرَش، دانه دانۀ سجّیل به فوج فوجِ ابابیل، کُلِّ لشکر فیل بتاب شمسِ الهی، امید را برسان ز بعدِ شامِ ستم، صبحِ عید را برسان
بمان عزیزِ دلم 25/7/1402 درباره واقعه حملۀ اسرائیل به بیمارستان المعمدانی فلسطین دل هایِ خلق، خانه یِ درد است، عزیز دلم هوایِ واقعه سرد است، عزیز دلم زِ بغض و کینه پُرَم، گریه می رسد فریاد هر آنچه می شِنوم، سوزِ ناله است، ای داد چقدر ظلمِ فراوان، چقدر آتشِ جنگ چقدر آتشِ کینه، چقدر موشک و سنگ نمی توانم از این غصه بگذرم لختی چه لحظه هایِ نفس گیر و موقعِ سختی به زخمِ دل نمک از، هر کنار می ریزند وَ ابرهایِ دُژَم، اشکبار می ریزند چه صبر داده خدا ، بر دلِ غریبِ شما چه غربتی است در این، خطّه یِ عجیبِ شما جهان نشسته کنار و، نمی کند کاری درنده گشته سگِ، هارِ پاره افساری دو چشمِ طاقتِ خود بسته ام ، ز بی خوابی نبیند این همه تصویرِ، تابِ بی تابی چقدر سخت بُوَد، طفلِ سالمت بکشند چقدر سخت بُوَد ، بدر و قاسمت بکشند چقدر سخت بُوَد، یک شبه تمام شوی چقدر سخت بُوَد، همرهِ قیام شوی تمامِ طایفه ات، زیرِ خاک خوابیده تمامِ شب دلِ تو، بی حساب باریده نه هفته ،که هشتاد سالِ ناقابل هنوز طفلِ قیامت، نگشته است کامل به صبر و طاقتِ تو، غبطه می خورم جانم زِ یک تلنگرِ این حادثه، گریزانم هنوز در تپش است، قلبِ تو به ناچاری هنوز خونِ تو، در کلِّ این فضا جاری هر آنچه دشمنِ تو، داشته رو کرده برای کشتنِ تو ،هر چه بوده آورده بمان عزیزِ دلم، ماندنی تویی به جهان بمیرد او که تقلّا کند، به فصلِ خزان اگر چه برگ و بَرَت را، کلاغ ها بُردند اگر چه جان و تنت را، به غصه آزردند اگر چه قدسِ شریفت، به غصه خو کرده اگر چه جانِ تو دژخیم، در گلو کرده اگر چه رحم نکرده به طفل بیمارت اگر چه بمب فرستد، به جسم تبدارت اگر چه جسم تو را ،در عذاب می خواهد اگر زوال تو را، بی حساب می خواهد اگر که تشنه و گشنه، اگر به تاریکی برای یاری تو،نیست راهِ باریکی دلم کبابِ تو و گریه می کنم هر شب ز اوجِ این همه غم، جان من رسیده به لب غروب کرده ستم، تارِ مویِ باریک است به نصر و فتح بخوانم که، فجر می تابد وَ دیوِ خوف و ستم، زیرِ خاک می خوابد رسیده مژده که آید، زوالِ اسرائیل نه سِحر و وِرد رسد، بر نجاتِ اسقاطیل فرو شود به سَرَش، دانه دانۀ سجّیل به فوج فوجِ ابابیل، کُلِّ لشکر فیل بتاب شمسِ الهی، امید را برسان ز بعدِ شامِ ستم، صبحِ عید را برسان تعداد بازدید از این مطلب: 26
می توانید دیدگاه خود را بنویسید
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. Powered by : VistaBlog |
درباره وبگاه
از سن 20 سالگی به سرودن شعر پرداختم. دارای مدرک کارشناسی الهیات و معارف اسلامی و کارشناسی ارشد علوم نهج البلاغه می باشم.تمام اشعارم مذهبی هستند. تا کنون هجده اثر به آستان دوست تقدیم شده است.در سال 1379 کتاب مجموعه غزلیات« کوثر ولایت» از بنده به چاپ رسیده. در سال 1398 و 1399 مجموعه سروده های « خلوتکدۀ عشق الهی» و « شمس رسالت» و « امیر ولایت» و « مادر ولایت » و « کریم ولایت » و « سید الشهداء ولایت » و «دختران ولایت» و « سید الساجدین ولایت» و « باقر العلوم ولایت» و « صادق ولایت» و « کاظم ولایت» و «شمس الشموس ولایت» و « جواد ولایت» و « هادی ولایت» و « زکی ولایت» و « وارث ولایت» و « خاندان ولایت» به لطف الهی ، به چاپ رسیده است. خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
|